سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و منقبت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : ترکیب بند

زهرا اگر نبود، جهان جـنبشی نداشت            خورشید در مدار فلک چرخشی نداشت

پروردگـار تـحـت حـدیـثی بیان نمود:            خِلقَت بدون فـاطـمـه پـیـدایشی نداشت


رو شد دلـیل آن‌هـمه چـلّـه‌نـشـیـنی‌اش            جز فاطمه، رسول خدا، خواهشی نداشت

حتّی نبی که اُسوۀ صبر است، وقت ضعف            جز در کـنـار فـاطـمه آرامشی نداشت

چادر نـمـاز حـضرت زهـرا اگر نبود            آئـیـنـۀ جـمـال خـدا پـوشـشـی نـداشت

زهرا عـفیفه‌ای‌ست که با پای پُر وَرَم            یک لحظه در قنوت خودش لغزشی نداشت

معـیار بنـدگی خـداوند،"فـاطمه" است            پروردگار بهتر از او خط ‌کِشی نداشت

شُکر خدا که فاطمه در حشر حاضر است            ورنه بـشـر بـهـانۀ بـخـشایشی نداشت

چشم امید طفل، همیـشه به مادر است            شیعـه بدون فـاطـمـه آمُرزشی نداشت

شُـکـر خــدا که اُم‌ِّابـیـهــاسـت مــادرم

شُکرخدا که حضرت زهراست مادرم

هفت آسمان به وقت افاضات دینی‌اش            اقـرار کـرده‌انـد بـه بــالا نـشـیـنـی‌اش

آنقَـدر مـحـو ذات خـدا در نــمـاز بـود            افلاک غبطه خورده به خلوت‌گزینی‌اش

شاگرد ابـتـدایی زهـراست، جـبـرئیل!            از فاطمه است منصب روح الامینی‌اش

بنیان خـانه‌داری او، ساده‌زیـسـتی‌ست            جانـم فـدای چـنـد ظـروف گِـلـیـنی‌اش

یا لَـلعَـجـَب ز بـنـدگـی آن چـنـانـی‌اش            یا لَـلعَـجـَب ز زندگی این چـنـیـنی‌اش

روز ازل به فاطمه دل بست مرتضی            تا آخـرش رسـید به حـورِ زمـیـنی‌اش

پیـراهـن عــروسـی او دسـتِ سـائـلـی            ما را اسیـر کـرده همین ذرّه‌بـیـنی‌اش

دامان او "حسین" و "حسن" پرورش دهد            حـق افـتـخـار کرده به مردآفـرینی‌اش

ما سائلان کـوی حـسین و حسن شدیم

دُردی کشِ سبوی حسین و حسن شدیم

زهـراست راه حـل مـعـمـای مرتضی            شرط صـعـود تا به بـلـنـدای مرتضی

از دست‌پُخت فاطمه پای تـنـورهاست            نانی که می‌خـورنـد گـداهای مرتضی

او بـازتـاب جـلـوۀ رَبـّانـی عـلـی‌سـت            آئـیـنـه‌ای بـرای تـمـاشــای مـرتـضـی

شیـرین‌تـرین بـهـانـۀ دیـروز مرتضی            لیـلاتـریـن بـهـانـۀ فــردای مـرتـضـی

یا "مرتضی" است ذکر سحرهای "فاطمه"            یا "فاطمه" است ذکر سحرهای "مرتضی"

ذات "علی" و "فاطمه" ذات الهی است

بی‌حُبِّ این دو، عاشقی عین تباهی است

جبـریل می‌شـویم اگر بـال و پـر دهند            ما را از آســمـان مـدیـنـه گـذر دهـنـد

از مثل من تمـامی این کوچه پُـر شود            روزی اگر بـرای گـدایی خـبـر دهـنـد

بِالقُـوّه قـنـبـریم که بِالْـفِـعـل می‌شـویـم            قدری به ما از آب و غذایش اگر دهند

ما خـاک کوی فاطـمه را ول نمی‌کنیم            حتّی اگر به قـاعـدۀ عـرش، زر دهـند

حـوّا و آدم اند، نه، زهـرا و حـیـدرانـد            آن زوج را که کُـنـیۀ مـادر پـدر دهند

سردردِ طفل، بانی الطاف مـادر است            ای‌کاش هر دقـیقه به ما دردسـر دهند

خیلی برای عـمر کـمش گریه می‌کنیم            تا خون به جای اشک به چشمان تر دهند

او بار شیشه داشت که "دیوار" دیده بود            امّا نشد که این خبرش را به "در" دهند

بال فرشتـه سـوخت ز هُرم صدای او

از نـالـۀ غــریـبـی وا مُـحــســنـای او

نقد و بررسی